خاطره ی شیرین زبونی دختر گلم
چهارشنبه شب (17/3/91)بابای ما رو رسوند حرم مطهر آقا امام رضا (ع)و خودش رفت کلاس اون شب ،شب زیبای بود برای هر دومون البته جای همگی سبز بعد از وارد شدن به حرم مطهر شروع کردم به خواندن زیارت امام رضا (ع)و بعد هم رفتیم روبروی زری مقدس ایستادیم البته چون اون مکا...
نویسنده :
مامان وبابا
19:59